شیفتگی...



[ بازدید : 1690 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 11 مرداد 1395 ] [ 11:53 ] [ maryam ]

[ ]

سوخته دل1395/6/14 ساعت 23:33
نگرانی چیست ..؟ " زیاد حرف زدن با خودمان درباره وقایع منفی ای که می ترسیم در آینده رخ بدهند " نگرانی سه ویژگی اساسی دارد : 1. آینده مدار است ؛ به عبارتی وقتی نگران میشویم به حوادث احتمالی آینده می اندیشیم . 2. فاجعه سازی میکنیم ؛ یعنی افکار ما به بدترین حالت های ممکن در آینده فکر می کنند . 3. عموما بر مبنای افکار کلامی است ؛ زمانی که حالمان خوب است هم تصویری و کلامی فکر می کنیم ، اما نگرانی اغلب با خطور تصاویر ترسناک به ذهن راه پیدا کرده و اما بعد از آن مدام با خودمان حرف میزنیم (یعنی بیشتر افکار کلامی در ذهن داریم) . در اثر حرف زدن با خودمان ، توانایی فکر کردن به راه حل های درست را از دست می دهیم و آینده را فاجعه آمیز می بینیم . این دفعه که نگران شدید به این فرایند دقت کنید ، در ذهن شما چه می گذرد ..!؟
sokhthdl.persianblog.ir/
ملکه1395/5/20 ساعت 20:12
دنیا رو میبینی؟ حرف حرف میاره پول پول میاره خواب خواب میاره ولی محبت خیانت میاره!!!!
faryadetanhayiman.avablog.ir/
Reza1395/5/20 ساعت 18:26
باید بازیگر شوم ... آرامش را بازی کنم. . . باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم . . . باز باید مواظب اشک هایم باشم . . . باز همان تظاهر همیشگی : ”خوبم.......
onlylove.avablog.ir
سوخته دل1395/5/18 ساعت 12:19
پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد و پشت میز نشست... خدمتکار برای سفارش گرفتن به سراغش رفت ، پسر پرسید ، بستنی شکلاتی چند است؟! خدمتکار گفت 50 سنت..! پسرک پول خردهایش را شمرد بعد پرسید بستی معمولی چند است؟! خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پر شده بود و عده ای نیز بیرون کافی شاپ منتظر بودند ، با بی حوصلگی گفت ، 35 سنت. پسرک گفت برای من بستنی معمولی بیاورید. خدمتکار با بی حوصلگی یک بستنی از ته مانده های بستنی های دیگران آورد و صورتحساب را به پسرک داد و رفت. پسرک بستنی را تمام کرد ، صورتحساب را برداشت و پولش را به صندوق پرداخت کرد و رفت. هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت گریه اش گرفت ، پسر بچه روی میز در کنار بشقاب خالی 15 سنت انعام گذاشته بود در صورتی که می توانست بستنی شکلاتی بخرد..! شکسپیر زیبا می گوید : بعضی بزرگ زاده می شوند ، برخی بزرگی را بدست می آورند و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند...
sokhthdl.persianblog.ir/
مریم1395/5/15 ساعت 9:45
اپم اجی
maryam-aboozar-love.avablog.ir/
yousef1395/5/15 ساعت 0:56
سلامی دوباره ... من بچه تبریزم یعنی متولد و بزرگ شده تبریز... الانم 12 سالی هست که ساکن کرج ایم
yousef1395/5/13 ساعت 23:09
سلام سلام آجی مریم ...تابلو نقاشیت خیلی خیلی خیلی زیبا و خوشگل بود... قلبم خبر میداد که یه هنرمند واقعی هستی.. نقاشی رو گذاشتم وبمون و فردا شب هم میزارم پست ثابت وبمون...منتظر بقیه نقاشیهات هستم آجی البته اگه صلاح دونستی ...بفرس تا بزارم وبمون و همگی با دیدن نقاشیهای حرفه ایت لذت ببریم... راسی آجی مریم ...من دیشب ،پریشب ،اینجا یه کامنتی نوشتم که درمورد همون چشمات بود...الان شما پاکش کردین... خیلی ناراحت شدم که کامنتم رو پاکش کردین... از بابت تابلو نقاشی خوشگل ات یه دنیا ازت ممنونم ...خیلی لذت بردم ...واقعا که خیلی خوشحالم که یه آجی هنرمند حرفه ای کار به وبمون اضافی شد...خیلی عزیزی آبجی مریم ..مرسی اگه کامنت قبلیم که پاک شده رو دوباره بزاری اینجا خیلی خوشحال تر میشم... آخه اونو از صمیم قلبم نوشته بودم... یه کامنت رویایی بود... فعلا یا علی
mahan1395/5/13 ساعت 14:33
سلام شما هم لینکی گلم
barobachebahal111.avablog.ir/
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]