حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی ،
نمی توانی دل شکسته را احیا کنی ...
آنچه در دستت بود ،
امانتی پنهان بود که حراج شد ،
آنچه نباید بگویی گفته شد ،
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمی کند !
حرف ، حرف ویران کردن دل است ،
نه دیواری خراب کنی و از نو بسازی !
"دلی که ویران کردی ، قصری بود که خود ساکن آن بودی"
راستی حالا که خود را بی خانه کردی ،
با آوارگیت چه می کنی
لابد به خرابه های جا مانده از دیگران پناه می بری ...
به زندگي فکر کن!
ولي براي زندگي غصه نخور.
ديدن حقيقت است ،
ولي درست ديدن ، فضليت.
ادب خرجي ندارد .
ولي همه چيز را ميخرد.
با شروع هر صبح فکر کن
تازه بدنيا آمدي .
مهربان باش و دوست بدار و
عاشق باش.
شايد فردايي نباشد.
شايد فردايي باشد
اما عزيزي نباشد...
یادمان باشد.....
با شکستن پای دیگران
ما بهتر راه نخواهیم رفت!
یادمان باشد....
با شکستن دل دیگران
ما خوشبخت تر نمی شویم!
کاش ..............
بدانیم اگر دلیل اشک
کسی شویم دیگر با
او طرف نیستیم ;
باخدای او طرف هستیم
تکلیف حرفهایی که نمی زنی ...
بغض هایی می شود بی صدا
زخم هایی می شود ناپیدا ....
و بعد دردهایی می شود ....
عمیق !
و یادت باشد ...
درد را نمی شود بقچه کرد و در کمد گذاشت ...
درد را نمی شود دریک خانه تکانی مفصل رد کرد ...
درد را نمی توان نوشت ...
نمی توان دور ریخت ...
حتی نمی توان سرود ...
درد را باید درمان کنی و درمانش ...
گفتن همان حرفهایی ست که نزده ای ....
لبخند بزن به زندگی...!
لبخند بزن به نسیمی که مدام نوازشت می کند .
و به بلبلانی که با حس وشوقی وصف ناپذیر برایت ترانه ای عاشقانه سر می دهند.
لبخند بزن به دیروزی که خوش بود و به امروزی که زیباست و به فردایی که رویایی خواهد بود.
لبخند بزن به آسمانی که برای لطافت زمین زیر پایش، اشک شوق جاری می سازد.
لبخند بزن به شقایق ها، نیلوفر های آبی و نرگس ها…..
لبخند بزن به تمام گلهای عالم که از زمینی سخت می رویند و جهان را زیبا میسازند.
لبخند بزن به خدایی که با نعمتهایش، لبخند را میهمان لبهایت می کند.
سرويس وبلاگدهي ملت بلاگ براي ساخت وبلاگ رايگان فارسي براي حمايت از زبان شيرين پارسي در پهناي اينترنت پا به عرصه نهاد و اميد بتوان گامي هر چند کوچک براي اثر بخشي زبان پارسي در جهانيان انجام داد.